گر نگهدار من ان است تو میدانی. شیشه اندر بغل سنگ نگاه میدارد

پروژه هایی که شکست خورد: ١.تجزیه سوریه و براندازی بشاراسد ٢.نابودی انصارالله ٣.تجزیه یمن به شمالی و جنوبی ۴.نابودی مقاومت مسلحانه در غزه ۵.تجزیه عراق ۶.استقلال کردستان عراق ٧.نابودی حزب الله لبنان ٨.خلع سلاح حزب الله لبنان ٩.حذف حزب الله از نظام سیاسی لبنان ‏١٠.تعیین حکومت دست‌نشانده در عراق ١٢.انحلال حشدالشعبی عراق ١٣.تطمیع بشار اسد و جداکردن سوریه ازایران ١۴.محاصره همه جانبه قطر که با کمک ایران شکست ١۵.اخراج ایران سوریه ١۶.اخراج ایران از عراق ١٧.قطع کمک‌های ایران به یمن ١٨.کودتا در ونزوئلا ١٩.قطع کامل صادرات نفتی ایران ‏٢٠.قطع شریانهای ارزی ایران ٢١.نابودی صنعت هسته ای ٢٢.نابودی یا محدودیت صنعت موشکی ٢٣.از کار انداختن نیروی هوایی ایران ٢۴.اغتشاشات و ایجاد تابستان داغ ٢۵.انحلال شورای نگهبان ٢۶.افساد در نسل جوان و عدم رویش نیروهای انقلابی بین جوانان ٢٧.قطع جریان ورود دارو به ایران ‏٢٨.براندازی نظام با ترور شخصیت‌های اصلی ٢٩.القاء دوگانگی در حاکمیت ایران ٣٠.براندازی جمهوری اسلامی با حمله سخت ٣١.براندازی جمهوری اسلامی با جنگ نرم ٣٢.انحلال سپاه ٣٣.انحلال ارتش ٣۴.کودتا توسط ارتش(کودتای نوژه) ٣۵.القای نارکارامدی انتخابات در ایران ٣۶.ضربه به جایگاه ‏جایگاه رهبری از طریق دوره ای کردن رهبری ٣٧.تحریم سنگین صنعت نفت ٣٨.تحریم واردات بنزین ٣٩.رهاکردن پالایشگاه‌های در حال ساخت در کشور ۴٠.تحریم ناوگان هوایی مسافربری کشور ۴١.تحریم اشخاص مهم و تاثیرگذار در کشور ۴٢.نفوذ در وزارت اطلاعات ۴٣.نفوذ در سپاه پاسداران ۴۴.نفوذ‏در وزارت دفاع ۴۵.ناامن سازی سیستان و بلوچستان ۴۶.ناامن سازی مرزهای آذربایجان توسط پ ک ک ۴٧.گسیل تکفیری ها به مرزهای ایران و عراق ۴٨.ایران هراسی بین تمام کشورهای منطقه و همسایگان ۴٩.حضور موثر و تأثیر گذار در خلیج فارس ۵٠.مصادره نفتکش های ایرانی ۵١.حملات سایبری به... ‏به زیرساخت‌های حیاتی کشور ۵٢.تحریم تجهیزات نیروگاهی در کشور ۵٣.تصدیب FATF و بستن راه های دور زدن تحریم‌ها ۵۵.جاسوسی از مراکز حساس به بهانه تحقیقات زیست محیطی ۵۶.تجزیه خوزستان و اهواز از ایران ۵٧.ایجاد و القاء ناامنی بوسیله حملات متفرقه در مرکز کشور خصوصا پایتخت ‏۵٨.القاء ناکارآمدی اسلام در حکومتداری ۵٩.اخلال در نظام ارزی کشور بوسیله فرستادن نفوذی در بانک مرکزی ۶٠.القاء تقابل و شکاف بین مراجع تقلید و رهبر انقلاب ۶١.ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی در سطح کشور و منطقه ۶٢.ایجاد اختلاف بین ملت‌های ایران و عراق ۶٣.تباه کردن ذخایر طلای کشور(تا حدی موفق بودند) ۶۴.القاء اخبار مبنی بر اختلاف شدید بین ایران و روسیه در جریان جنگ سوریه ۶۵.قطع دست ایران در منطقه بوسیله ترور سردار سلیمانی ۶۶.قطع دست ایران در آفریقای جنوبی ۶٧.خدشه دارکردن حاکمیت جمهوری اسلامی بوسیله پرواز پرنده های متخاصم ۶٨.حمله‏۶٩.حمله محدود به برخی مناطق ایران ٧٠.تمدید تحریم تسلیحاتی ایران ٧١.رو در رو کردن مردم با نظام بوسیله تحریم داروئی ٧٢.محدود کردن قدرت مانور ایرانی های دلبسته به ایران و نظام در فضای مجازی ٧٣.دلسرد کردن مردم از مشارکت در انتخابات‌های دوره های مختلف ٧۴.توقف جریان‏جریان تولید علم در کشور بوسیله ترور دانشمندان برجسته کشور ٧۵.خرابکاری در صنایع گوناگون، خصوصا صنعت هوافضا تا قطع کامل فعالیت‌های مربوطه ٧۶.انحطاط اخلاقی نسل جوان در کشور ٧٧.جلوگیری از نفوذ معنوی ایران در پاکستان و هند ٧٨.فلج کردن پدافند هوایی کشور با تحریم قطعات ‏قطعات و تسلیحات لازم و ضروری ٧٩.رهاسازی پروژه راهبردی نیروگاه اتمی ٨٠.جلوگیری از دستیابی ایران به رادیو دارو ٨١.جلوگیری از دستیابی ایران به صفحات سوخت هسته ای ٨٢.جلوگیری از دستیابی ایران به ماشینهای سانتریفیوژ نسل جدید ٨٣.اجرای پروژه شوروی سازیِ ایران در زمان ریاست... ‏ریاست جمهوری آقای خاتمی ٨۴.استحاله فرهنگی مردم ایران بوسیله کالای آمریکایی همچون «مَک دونالد»،نوشابه های الکی، کالاهای لوکس و.. ٨۵.انجام عملیات بیوتروریسم در مناطقی از کشور ٨۶.مصادره کالاهای مهم در بنادر کشورهای همسایه و آب‌های آزاد ٨٧.محدود کردن اختیارات رهبری ٨٨.تحریک قومیت‌ها در کشور ٨٩.جدایی بین نیروهای مسلح و مردم ٩٠.حذف فرهنگ شهید و شهادت ٩١.تحریف امام خمینی ٩٢.عوض کردن جای شهید و جلاد ٩٣.تحریف دفاع مقدس ٩۴.حمله نظامی به ایران ٩۵.انزوای سیاسی جمهوری ایران در دنیا ٩۶.تحریم یا تعویق انتخابات ٩٧.فلج کردن کشتیرانی ایران پ.ن؛ ‏خداقوت نباید گفت به این دشمن؟ چرا برخی ها هنوز جنگ با دشمن را باور ندارند؟؟؟

فارقلیط کیست؟

. 🛑 فارقلیط کیست؟ 🌿 مرحوم فخر الاسلام، مؤلف کتاب «أنیس الاعلام»، ابتدا یکى از کشیش‌های بزرگ و معروف مسیحى بود، اما پس از مدتى پى به حقانیت اسلام برد و چون مردى آزاده بود، مسلمان گردید و چند کتاب نیز در رد مسیحیت و یهود نوشت. 🍃 او مقدمات مسلمان شدن خود را چنین تعریف مى‌‌کرد: 🔹 «وطن من ایران (ارومیه) است» پدرانم همگى کشیش و از علماى مسیحى بودند. 🔹 از ابتداى جوانى، شوق تحصیل علوم دینى را داشتم، بنابراین سرگرم علوم دینى شدم و کم‌کم مدارج علمى را طى کردم، تا اینکه کوچ کرده و خود را به کلاس درس «استاد بزرگ مسیحی» رسانیدم. 🔹 در مجلس درس او چهارصد نفر شرکت داشتند و من در میانشان از هوش و استعداد بیشترى برخوردار بودم، به همین دلیل موردعلاقه استاد بزرگ مسیحی شدم، به‌طوری‌که تنها کسى بودم که اجازه ورود به حرم استاد را داشتم. 🔹 روزى به مجلس درس استاد بزرگ مسیحی رفتم، او نیامده بود، گفتند امروز استاد مریض ‍ است و نمى‌‌آید، شاگردان خودشان بحث مى‌‌کردند. 🔹 صحبت راجع به کلمه «فارقلیط» بود که این لفظ در «انجیل» آمده است هر کس آن را طورى معنى مى‌‌کرد و چیزى مى‌‌گفت. 🔹 من به دیدن استاد رفتم، او در بستر افتاده بود، گفتم: 🔹 «به مجلس درس رفتم، شما نیامده بودید، ازاین‌رو به دیدنتان آمدم». 🔸 «استاد پرسید: در نبودن من هم، مباحثه برقرار بود؟» 🔹 گفتم: «آرى، در مورد کلمه فارقلیط بحث مى‌‌کردیم عده‌‌اى مى‌‌گفتند به معنى «تسلیت دهنده است»، حضرت عیسى فرموده است: «من مى‌‌روم و پس از من فارقلیط مى‌‌آید». 🔸 استاد گفت: «هیهات، هیچ‌کس خبر از معنى آن ندارد». 🔹 تا این جمله را گفت، من که شیفته جمال بودم، دامنش را گرفتم و از او خواستم که معنى این کلمه را به من بگوید. او گفت: صلاح نیست، زیرا اظهار معنى آن براى تو و من ضرر دارد». 🔹 من اصرار کردم و او را سوگند دادم، پاسخ داد: 🔹 «من این کلمه را به تو مى‌‌گویم، به شرطى که تا وقتى من زنده‌ام آن را فاش ‍ نکنى». 🔹 من پذیرفتم. او گفت: 🔸 «این کلید را بردار و آن جعبه را بازکن، در آن، جعبه‌ای قرار دارد، آن را هم بازکن، در آن کتابى به زبان «شریانى» وجود دارد که هزاران سال قبل نوشته شده است»؛ 🔹 وقتى کتاب را برداشتم، گفت: «فلان صفحه را بیاور» آن صفحه را پیدا کردم، دیدم راجع به کلمه فارقلیط بحث کرده است و گوشه‌ای نوشته؛ 🔹 «فارقلیط همان حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) است». 🔹 پرسیدم «این محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) کیست؟» 🔸 استاد پاسخ داد: «همان کسى که مسلمانان او را پیامبر مى‌‌دانند». 🔹 گفتم: «پس مسلمانان بر حق هستند؟» 🔸 گفت: «آرى» 🔹 پرسیدم: «پس چرا شما حق را ظاهر نمى‌‌کنید؟» 🔸 استاد بزرگ مسیحی گفت: «افسوس که من در آخر عمرم به این راز پى بردم، اما اگر آن را اظهار کنم، حکومت مرا مى‌‌کشد، به هرکجا روم، حتى در میان مسلمان‌ها حکومت مرا پیدا مى‌‌کند، و به قتل مى‌‌رساند، صلاح من سکوت است، ولى تو جوان هستى، مى‌‌توانى فرار کنى و بروى». 🔹 دستش را بوسیدم و از او خداحافظى کرده و همان روز به راه افتادم، تا اینکه وارد «شهر شام» شدم، لطف خدا شامل حال من شد، مرا به یکى از علماى «شیعه» معرفى کردند. 🔹 به دست او اسلام آوردم و صرف و نحو و منطق و معانى بیان را خواندم، سپس به «نجف اشرف» رفتم و خدمت «سید کاظم یزدى» و «آخوند خراسانى» به مرحله اجتهاد رسیدم، پس‌ازآن براى زیارت آرامگاه حضرت امام رضا(علیه‌السلام) به ایران رفتم». 🔹 در تهران خبردار شدم که مسیحیان چند کتاب در رد اسلام نوشته‌‌اند، خداوند به من توفیق داد که چند کتاب در رد آن‌ها بنویسم و تهمت‌هایشان را پاسخ دهم».

🔹 مرحوم فخر الاسلام، بیست جلد کتاب بابیانی شیرین و لذت‌بخش نوشته است. به‌راستی‌که این تائید الهى در نصرت اسلام است که یک نفر همه تبلیغات مخالفان را باطل نماید.

◽️ تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۴۹، با ویرایش #پیامبر_اکرم صلی‌الله علیه و آله #لطفا_به_اشتراک_بگذارید.

🌺 میلاد فرخنده‌ی بزرگ‌پیام‌آور رحمت حضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام خجسته باد! .

:: Shia idea...دیدگاه شیعه ::. 🌐 telegram.me/shiaidea

آشنایی با سیده نفیسه در مصر  

بسمه تعالی یکشنبه یا دههم آبان ماه ۹۹ موضوع : آشنایی باسیده نفیسه مدفون درمصر این مطلب بخواست برادر بسیار وعزیز وارجمندم جناب آقای حاج آقای مدرس تهیه که همه ی هیئتی های کرج ایشان را می شناسند ، تهیه گردیده است همه ی ثواب تهیه و توزیع برای ایشان می باشد (سیده نفیسه کیست ؟) امام حسن مجتبی ع پس ی بنام زید اشت که با عموجانش امام حسین ع بنا بر مصلحتی بکربلا نیامد وبنابراین شهید نشد اودارای پسری بنام حسن است پس حسن ابن زید نوه امام حسن مجتبی ع است حسن دختری بنام " نفیسه " دارد که در سال ۱۴۵ هجری متولد شد ازویژگی های ایشان این است که او بسیار عابد ،زاهد ، نیکوکار محدث و حافظ قرآن بود او در مگه بدنیا آمده بود ودر مدینه بزرگ شده بود ووقتی به سن ازدواج رسید با پسر امام صادق ع ینام اسحاق ازد اج کرد بعداز ازدواج بهمراه همسرشان بمصر هجرت کردند درباره ایشان کتابی بنام "گوهرخاندان امامت " نوشته شده است که درکتاب مزبور تاریخ تولد ایسان ۱۱ ربیع الاول آمده است پس همین روزها سالروز تولد ایشان هم است همانطوری که عرض کردم ایشان با اسحاق پسر امام صادق ع معروف به اسحاق موتمن ازدواج کرد او د موقع ازدواج ۱۵ سال داشته است او حدیث هایی از امام کاظم ع درباره وصیت ایشان به امام رضا ع را از خود به یادگار گذاشته است یعنی وصیت امام کاظم علیه السلام را به امام رضا علیه السلام،ایشان نقل نموده است ایشان دا ای دو فرزند بنام های قاسم کلثوم هستند مهاجرت به کشورمصر درکتاب د المنثور آمده است ایشان درسال ۱۹۳ هجری باهمسرش برای مناسک حج عازم مگه شدند ودر باز گشت تصمیم گرفتند برای زیارت حضرت ابراهیم ع به فلسطین بیایند بعداز زیارت حضرت ابراهیم ع وبیت المقدس به مصر آمدند ودرخانه تاجری بنام جمال الدین ابن عبدالله ساکن شدند ودرآنجا دختر مریضی را که یهودی هم بود برای شفا نزد او آوردند و او شفا داد بناب این مردم از دو نزدیک برای دیدن او هجوم می آوردند ود نهایت مردم مصر از همسر او تمنا کردند که درقاهره بماند و به مدینه بر نگردد وشب هنگام لسحاق درعالم رویا جدش رسول الله را زیارت کرد پیامبر به اسحاق فر مود نفیسه مایه ی خیرو برکت مردم مصر است و درمصر بمانند این بود که در مصر ماندند . حاکم مصر برای نفیسه خانه بزرگتری را ساخت و همه هفته روزهای شنبه و چهارشنبه بمردم اختصاص داده شد مردم دراین روزها برای دریافت پاسخ سو الاتشان نزد وی می آمدند ایشان درتفسیر قرآن هم استاد بود ولقب عالمه بالتفسیر به ایشان داده شده است ایشان دارای ثروت زیادی بود که همه را درراه خدا به فقرا بخشید بمردم درمانده وبیماری بسیار کمک می‌کرد سی مرتبه سفر حج کرو واهل تهجد ونماز شب بود و بسیار روزه می گرفت . وی برای خودش قبری را کنده بود هرروز داخل آن قبر میرفت و قرآن تلاوت میکرد وهمان جا نماز می خواند وچندین بار د داخل همان قبرش قرآن را ختم کرد ایشان کرامت هایی هم داشت از جمله شفای بیماران وسالی هم خشکسالی شد و نیل جشکید که با دعای ایشان رحمت خداوند نازل ومردم از خشکسالی نجات یافتند آودرسال ۲۰۸ هجری از دنیارفت همسرش جنازه نفیسه دا خواست بمدینه ببرد مردم مصر گعتند ایشان برکت مصراست ما اجازه نمی دهیم که به مدینه ببرید همانطوری که د بالاهم گفتم پیامبر درعالم خواب فرمودند که در مصر بماند و ماند ودرخانه خود دفن گردید ودرحالی که درداخل قبرش بود و قرآن می خواند وچون به این جمله رسید : ولهم دارالسلام عند ربهم ..... جان به جان آفرین تسلیم کرد و وزه هم بود زنان همسایه ودوستانش آمدند وگفتند حالت خوب نیست افطار کن گفت عمری روزه گرفته ام به این امید که بادهان روزه از دنیا بروم حالا که لحظه دیدا ر نزدیک شده می خواهید افطار بکنم هرگز التماس دعا محمد حسین جعفرزاده

پیشنهاد به طلبه های خارجی در ایران

پیشنهاد ویژه به عزیزان طلبه خارجی در ایران.  

دوستان طلبه سلام  شما اکنون که در کشور ما مهمان هستید  بخاطر اشتغال به تحصیل  فرصتهای خوبی در جهت آموزش در اختیار دارید  و بزودی میبایست کشور ما را ترک و به سرزمین خود باز گردید   توصیه دوست خود را بپذیرید.  شما اگر چه  مشغول تحصیل هستید ولی در ایام تحصیل بخاطر شرایط تحصیلی گاه با فرصتهای خوبی موجه میشوید که میتوانید  بهره کافی ببرید.  

اول اینکه تا میتوانید مطالب خوب را  درصفحات  اینترنت و یا  دفاتر و جزء و آنچه قابل ذخیره است   بصورت  دلخواه  ثبت و ضبط فرمائید.  و با استفاده از  علامت های اختصاری  فیش برداری و برای خود نگاه داری کنید

دوم روزی یکساعت مطالب خوبی که استفاده کرده اید را در وبلاگ مخصوص خودتان  ثبت کنید که چنانچه دیگر دوستان شما قصد استفاده دارند  بتوانند استفاده کنند

سوم که مهمترین قسمت توصیه است  اگر درس شما تمام شود باید به میهن خود برگردید  لذا برای اینکه خوب بتوانید رسالت خود را انجام دهید با خواندن این وبلاگ  و کتابهای مختلف ودیدن فیلمهای اجتماعی و داستانی و انتخاب  موضوعات خوب را ترجمه اماده سخنرانی شویدتا در موقع برگشت به میهن خود تمرینهای لازم را نیز داشته باشید. 

اکنون با ترجمه این حکایتها و کتابهای دیگرشروع کنید و به مرور  ترجمه مطالب آماده سخنرانی خود را  تهیه و نشر علم نماید فقط چون وارد کار ترجمه میشوید  هشدار داده میشود  که نگذارید  بیشتر از یکساعت به این کار بپردازید.  هدف اصلی  درس خواندن شما است و این کارها فرع. پس فرع را اصل مقدم ندارید. 

با جمع بندی مطالب خوب  شما میتوانید کتاب مناسب اخلاق و حکایتها در کشور خود چاپ کرده و بشریت را بسوی کمال هدایت نمایید.  

از فرصتها استفاده ولی سعی کنید  رعایت وقت را فراموش نفرمایید

امید داریم  بزودی چشمها و گوشها آماده شنیدن مطالب ارزنده شما  شوند  

 

حروف ابجد چهارده معصوم

حروف ابجد چهارده معصوم برای حاجت روایی مجموعه : دینی و مذهبی اسماء چهارده معصوم علیهم السلام را به حروف ابجدکبیر برای شما کاربران قرار داده ایم تا انشالله جهت متوسل شدن به یکی از امام معصوم علیهم السلام جهت برآورده شدن حوائجتان و فرستادن صلوات به تعداد حروف ابجد کبیر نام مقدسشان دچار مشکل نشوید… التماس دعا …   نام مقدس رسول الله محمد صلی الله علیه و اله وسلم که به حروف ابجد می شود : 92 پس 92 مرتبه صلوات نام مقدس علی علیه السلام می شود: 110 پس 110 مرتبه صلوات   نام مقدس ابوتراب علیه السلام می شود : 612 پس 612 مرتبه صلوات / یا حیدر علیه السلام ،که 222 میباشد. نام مقدس فاطمه سلام الله علیها : 135 پس 135 مرتبه صلوات   نام مقدس زهرا سلام الله علیها :213  پس 213 مرتبه صلوات نام مقدس اما حسن علیه السلام :118  پس 118 مرتبه صلوات   نام مقدس اما حسین علیه السلام : 128 پس 128 مرتبه صلوات نام مقدس امام سجاد علیه السلام :68 پس 68 مرتبه صلوات   نام مقدس امام باقر علیه السلام : 303 پس 303 مرتبه صلوات نام مقدس امام جعفر صادق علیه السلام هر دو نام با هم :548 پس 548 مرتبه صلوات . اگر فقط به نام جعفر علیه السلام باشد :353 مرتبه و اگر فقط بنام صادق علیه السلام باشد :195 مرتبه صلوات .   نام مقدس امام موسی کاظم علیه السلام هردو نام با هم :1077 پس 1077 مرتبه صلوات . اگر فقط به نام موسی علیه السلام باشد :116مرتبه و اگر فقط به نام کاظم علیه السلام باشد :961 مرتبه باید صلوات بفرستد . نام مقدس امام رضا علیه السلام :101 پس 101 مرتبه صلوات   نام مقدس امام جواد علیه السلام :14 پس 14 مرتبه صلوات نام مقدس امام هادی علیه السلام :20 پس 20 مرتبه صلوات.   نام مقدس امام حسن عسکری علیه السلام :478 پس 478 مرتبه صلوات . البته اگر تنها به نام اما حسن علیه السلام باشد :118 مرتبه صلوات. نام مقدس امام زمان علیه السلام که هم نام رسول خداست(محمد) به همان تعداد یعنی :92 مرتبه نیت کرده و صلوات میفرستید.    و اگر به نام قائم آل محمد علیه السلام قصد فرستادن صلوات را دارید باید به تعداد :278 مرتبه صلوات بفرستید. و اگر به نام امام زمان علیه السلام قصد فرستادن صلوات را دارید باید به تعداد :180 مرتبه صلوات بفرستید.   و اگر به نام مهدی علیه السلام قصد فرستادن صلوات را دارید به تعداد : 59 مرتبه صلوات بفرستید. و اگر به نام مقدس مادر امام زمان علیه السلام نرجس سلام الله علیها قصد فرستادن صلوات را دارید باید به تعداد :313 مرتبه صلوات بفرستید.   تمام این صلوات ها را می توانید به نیت رفع گرفتاریها و غم و غصه ها و برآورده شدن حوائج داشته باشید. و دیگر آنکه:  اگر برای شادی یکی از رفتگان خواستید صلوات بفرستید به عدد ابجد نام آن شخص مرده هدیه نمائید. مثلاً اگر نامش : لیلا باشد می شود : 71 مرتبه برای شادی روحش صلوات بفرستید. البته اگر به صورت :لیلی باشد : 80 مرتبه می شود.

ناگفته های شنیدنی!

به رفیقم گفتم با این همه قرصهای مختلف که میخوری و باید برای کنترل سرطان آمپول و قرض مصرف کنی که سلولهای سرطانی را از بین ببرد گلوبولهای سفید را نیز از بین میرود چطور توی این کرونا استقامت کردی. گفت باور کن از وقتی کرونا آمده چون سیستم ایمنی ضعیف دارم حداقل ها را رعایت میکنم اگر گفتند نباید بروی برای خودم واجب فرض کردم خیلی از مکانها نروم ولی یک اتفاق دیگر که افتاده اینکه هر گز از التماس دعای کسی بی خیال رد نمی شوم. اگر در گروهی کسی گفت فلان مریض داریم با خودم عهد کرده ام برایش دعا کنم ۷۰ حمد فقط ۷ دقیقه طول میکشد سعی دارم برای دیگران دعا کنم اگر هم کسی نگوید اول صبح این ۷۰ حمد را برای تمام شیعیان میخوانم رو راست بگم سلامتی خودم را در سلامتی دیگران دنبال میکنم وقتی برای کسی از عمق جان دعا میکنم انوار رحمت الهی را در وجود خودم مشاهده میکنم. با خودم گفتم چقدر بعضی توصیه ها به دل می نشیند و تصمیم گرفتم حداقل کاری که میتوانم انجام دهم به جبران گذشته اول نشر دهم و سپس اجرا نمایم به امیدی که هیچ مریضی در جهان اسلام نباشد

وقتی قلب و روح و زبان به دنبال عزت اسلام باشد  خدا  محبت را به قلبها سرازیر میکند

موسویان فرهنگی:

♻️ به خامنه‌ای بگویید یک مرید به مریدانت اضافه شد!

 

(به بهانه‌ی نهم ربیع و مراسم‌های مخفی عیدالزهرا)

 

رضاامیرخانی: سال۸۸ سفری به افغانستان داشتم؛ در اون سفر دیداری با یکی از مشاوران حامد کرزی و یکی از مشاوران وزیر خارجه وقت افغانستان داشتم.

 

🔹از هر دری سخنی شد تا بحث به مراسم ۹ربیع و لعن بزرگان اهل‌سنت رسید. من هی سعی می‌کردم با دیدگاه وحدت اسلامی حرف بزنم، اما هر چی می‌گفتم مشاور کرزی یه فیلم بلوتوث‌شده توی گوشیش نشون می‌داد از مجالس لعنی که فلان سخنران معروف در اون صحبت می‌کرد.دیدم قبول نمی‌کنن.

 

🔹️گفتم براتون خاطره‌ای تعریف می‌کنم: مدتی پیش که در یک مراسمی نزد رهبر انقلاب بودم، بعد از مراسم سوالی از ایشون داشتم و ایستاده بودم تا نوبت‌م بشه. یک حاجی بازاری متدین به آقا گفت: از موقعی که شما برگزاری مجالس ۹ربیع رو ممنوع کردید، خودم دم در خونه می‌ایستم و هر گوشی و ضبط صوتی که مدعوین دارن می‌گیرم و نمیذارم هیچ فیلمی از این مجالس بیرون بره. حاجی، توقع داشت مورد تحسین رهبری قرار بگیره؛ آقا گفت: «این که من لعن بزرگان اهل‌سنت رو ممنوع کردم، به خاطر عواقب این‌طوری‌ش نیست! این اعتقاد قلبی منه و حاضرم این اعتقاد رو روی کفن‌ام بنویسن!»

️امیرخانی ادامه می‌دهد: وقتی این خاطره رو برای اون دو مشاور نقل کردم، مشاور کرزی گفت: وقتی رفتی ایران به (امام)خامنه‌ای بگو «یک مرید به مریدان تو افزوده شد!» من چندی بعد در دیداری با رهبری این رو تعریف کردم و گفتم من افشای سرّ کردم. آقا فرمودند: «تا می‌تونید از این افشاها بکنید."

 

•┈┈••✾••┈┈•

🆔 @masirsias

همسفر قطار شیراز  (ایه الله حائری)  یادش بخیر !

🔸همسفر قطار شیراز 🔸

 

📝خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر

 

🚂این اواخر، حفاظت شخصیت‌ها کمی شل و سفت می‌کرد. زمانی که محافظ می‌فرستادند مانع نمی‌شدیم و زمانی هم که نمی فرستادند پا پی نمی‌شدیم؛ نوعی برخورد علی السویه جاری بود. 

 

🚂 بگذریم، پدر از زمانی که راه آهن شیراز افتتاح شده بود، اکثر رفت و آمدنشان به شیراز را از این طریق انجام می دادند. فشار تحمل سفرهای طولانی با ماشین، رفته رفته برایشان طاقت فرسا شده بود و به سفرهای هوایی هم که اصلاً عقیده نداشتند. سفرها را هم بیشتر اوقات با خالۀ ما که اخیراً پس از وفات مادر، با پدر محرم شده بود می‌رفتند. البته گاه گداری هم ایشان همراه نبود.

چون بلیط قطار هم کمی گران شده بود دیگر بصورت کوپۀ دربست، تدارک نمی شد و فقط برای خودشان و یک همراه بلیط می‌گرفتند. نکته قابل تأمل آن بود که در این شرایط باید چندین ساعت را شب تا صبح، همراه با دو مسافر غریبه که می‌توانست هرکسی باشد سپری می‌کردند و این برای یک چهره ملی که سه دهه بالاترین مسئولیت سیاسی یکی از پیچیده ترین استان‌های کشور را به عهده داشته و بواسطه مواضع سیاسی و اجتماعی هم در بین برخی از اقشار جامعه، دشمن کم ندارد فضای مناسبی نبود و در قطار حتماً باید ولو یک همراه همراهی می‌کرد.

در این سفر، خاله جان ما بنا به مسأله ای در برگشت موفق به همراهی نبودند و زودتر با سفر هوایی رفته بودند. حفاظت شیراز هم می گفت چون حفاظت ایشان به قم منتقل شده، ما فقط در حریم شیراز مأموریت حفاظت داریم و نه خارج از آن. بگذریم به هرصورت قرعه این همراهی کما فی سابق بنام من افتاد ...

 

🚂 پدر با اشتیاق زائد الوصفی وارد کوپه شدند. همیشه این بشّاشیت در قطار در تمام وجودشان حس می شد. یکی از دلایلش هم آن بود برای رسیدن قطار به شیراز، چند دهه تلاش مجدانه کرده بودند تا بالأخره در دولت نهم با پشتکار و همراهی استاندار آن زمان فارس -مهندس رضازاده- به این آرزوی دیرینه رسیده بودند.

 

🚂 خودشان ساک ها را روی تخت بالا گذاشتند، روزنامه را برداشتند و کنار پنجره نشستند. من خدا خدا می کردم در کوپه ما فرد غریبه ای نباشد تا فضا را با آرامش تا قم سپری کنیم. همین که این فکر از ذهنم عبور کرد در کوپه باز شد. مرد میانسال کمی چاق و سیبیلو با موهای کم پشت و رنگ کرده و اخمی که در ابرو ها جای خود را باز کرده بود، وارد شد. به‌همراه پسرش نگاهی به من کرد. سلام کردم. خیلی سرد و بی جوهره پاسخ داد. نگاهش به پدر افتاد، ابروهایش گره کور تری خورد و به پسرش گفت: �بیا بیرون؛ اینجا جای ما نیست�. 

 

🚂 من خوشحال در کوپه را بستم و از لای پرده دیدم دارد با مهماندار چانه میزند و بلند می گفت: �من از اینا بدم میاد، حالم بهم میخوره، میبینمش خوابم نمی‌بره، کهیر میزنم. باید جا به جا بشم�. 

مهماندار کوپه ها را چک کرد و گفت: �باید تا اصفهان تحمل کنید تا بعداً ببینم چی میشه�.

برگشتند. کمی مضطرب شدم. مستقیم ساکش را زیر صندلی گذاشت و روبروی من نشست. پسرش را فرستاد روبروی پدر، و با اخمی غلیظ و شدید به من گفت: �تو با این هستی!؟� من گفتم: �بله با ایشان�. 

پدر که گویی تازه متوجه حضور ایشان شده بود، بلند گفت: �سلام علیکم� 

پاسخی دریافت نشد. البته پدر بدلیل مشکل شنوایی ای که داشتند، بعضاً منتظر پاسخ نبودند. نگاهی با محبت همراه با لبخند کردند و گفتند: �شیرازی هستید؟ چند بار با قطار به شیراز مسافرت رفتید؟ راضی هستید؟ ...� ولی باز جوابی نیامد! 

 

🚂 به روی خودشان نیاوردند و روزنامه را مجدداً باز کردند و با دقت و تمرکزی بیشتر به مطلب خیره شدند. بعد یواش در گوش من گفتند: �چیزی همراهمان هست که از ایشان پذیرایی کنیم؟� گفتم: �نه چیز خاصی نیست. همین فلاسک و بیسکویت که برای آنها هم هست.�

در فنجان کنار خودشان چای ریختند و بیسکویت را بزحمت باز کردند و به طرف مرد گرفتند و گفتند: �آقاجان بفرمایید� 

مرد هیچ واکنشی نداشت! 

دوباره گفتند: �این مال شماست ... بفرمایید ... �

قطار در حال حرکت بود و نگهداری فنجان در حرکت کار ساده ای نبود. 

گفتند: �من برای شما دستم را گرفتم ها�

مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. 

 

🚂 مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. 

بعد پدر شروع کردند به اصرار که �یخ می‌شود، اسراف است، بفرمائید ... �

هر چه مرد کمتر همراهی می‌کرد، پدر گرم تر و صمیمی تر با او حرف می‌زد و مزاح می‌کرد. 

 

🚂 قطار برای نماز مغرب و عشاء ایستاد. همراه پدر برای تجدید وضو رفتم. بنظرم آنها پیاده نشدند. نماز را قدری زودتر تمام کردند و بسرعت و زحمت به سمت مغازه آن طرف ریل رفتند و نان و پنیر خریدند. مقداری تنقلات و تخمک و یک ظرف شبیه گز یا شیرینی محلی. برگشتیم در کوپه و جعبه را روی میز آنها گذاشتند. تنقلات را به اصرار به پسر دادند و با دست خود، لقمه نان و پنیر می‌گرفتند و به اصرار به آنها می‌دادند.

 خرد خرد، یخ مرد سبیلو هم آب شد و لقمه ها را می‌گرفت و می‌خورد. چراغ را خاموش کردیم و پدر با نردبان بالا رفت و روی تخت بالا خوابید و من پایین دراز شدم.

 

🚂 بیشتر اوقات تخت بالا را انتخاب می‌کردند چون برای نماز شبشان فضا مناسب‌تر از پایین بود. ساعت یک یا دو نیمه شب بود که چشمم را باز کردم و دیدم مرد سبیلو نشسته و خیره خیره به پدر نگاه می‌کند و ایشان با توجه به حرکت شمالی قطار، قبله را مشخص کرده و نشسته نمازشب می‌خوانند و به پهنای صورت اشک می‌ریزند. دیدم آن مرد نیم نگاهی به پدر می‌کند و از پنجره نیم نگاهی به بیرون، و اشک خود را پاک می‌کند. ساعتی بعد، قطار برای نماز صبح ایستاده بود و من خواب مانده بودم. پدر قطار را ترک کرده بودند. من سراسیمه به دستشویی و وضو خانه رفتم و وضو گرفتم. در نمازخانه با چشم بدنبالشان گشتم. نبودند با اضطراب نماز را خواندم. قطار داشت سوت سوار شدن را می‌زد. در کوپه نبودند. دوباره بیرون رفتم. اینطرف و آنطرف را گشتم نبودند. یک لحظه دیدم آن مرد سبیلو دست پدر را گرفته و از آنطرف بسمت من می‌آیند. به من رسید و با ترشرویی گفت: �اینجوری هوای حاج آقا رو داری!؟� داشتند اشتباهی سوار آن یکی قطار می‌شدند. 

همزمان با قطار ما، قطار دیگری که مقصدش جای دیگری بود نیز توقف کرده بود و پدر جهت حرکت را اشتباه کرده بودند و از طریق دالان، بسمت آن قطار رفته بودند و آن مرد سبیلو از روی ریل ها به آن سمت رفته بود و ایشان را برگردانده بود.

 

🚂 حرکاتش عجیب شده بود برای بالا رفتن از پله، دست پدر را گرفت و بین واگن ها را با دست نگه می‌داشت تا پدر رد شود. حتی برای بالا رفتن پدر از نردبان حائلشان شد. پدر که در جای خود مستقر شد گفت: �حاجی چُخ ممنون� و او دست به روی چشم گذاشت. 

 

چراغ خاموش شد. من به قصد دستشویی از کوپه خارج شدم. دستشویی پر بود. منتظر شدم. مرد سبیلو هم که شاید میخواست سیگار بکشد به همان قسمت آمد. گفت شما نگهبان (محافظ) ایشان هستید؟ گفتم خیر پسرشان هستم. بعد گفت او همان حائری شیرازی معروف است؟ سر تکان دادم. گفت من به دلایلی از سالها قبل تنفری از ایشان در قلبم شکل گرفته بود، اما این همراهی باعث شد درک کنم که این، آن بتی نبود که سالها در دل می انگاشتم. هر جور حساب کردم دیدم این آدم آن آدمی نیست که من فکر میکردم. اگر قبل از این سفر کسی به من می گفت اگر با حائری همسفر شوی چه میکنی، میگفتم گردنش را خرد میکنم! اما حالا تحمل نمیکنم کوچکترین آسیبی بهش برسه. هوایش را داشته باش. از این آخوندهاا که آدم را یاد خدا بیندازه دیگه کمتر پیدا میشه ...

 

🚂 وقتی در ایستگاه قم پیاده شدیم جریان را به پدر گفتم. نگاهی به آسمان کردند. گفتند هر وقت از راه تواضع رفتم، نبود جز اینکه خدا قلب ها را به رویم گشاده و نرم کرد و هر جا تکبر بود، نبود جز آنکه درها برویم بسته شد و نرسیدم. 

 

کاش هیچوقت محافظ نداشتیم تا حائل بین ما و مردم نبودند. این مردم همین قدر صاف و زلالند که با دیدن کمترین تواضع، قلبشان دگرگون و نرم می‌شود.

 

‌هشتگ ✍من جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِه 📝خاطره دکتر علی حائری شیرازی(فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔸مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔸در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند 🔸یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔸در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔸وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔸در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» @haerishirazi 🆔 @www_snn_ir

شرح حدیث پیامبر رحمت

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی در ابتدای یکی از جلسات درس خارج فقه خود به شرح حدیثی درباره حضرت پیامبر گرامی اسلام(ص) پرداختند و فرمودند: پیغمبر اکرم هر روز از 6 خصلت به خدای متعال پناه می‌برد، معنای تقوا این است؛ یعنی مراقبت از خود. انسان هر روز حفره‌ها و گودال‌هایی را که بر سر راه او قرار دارد، باید محاسبه و مراقبت از آنها را به خود تلقین کند.

ایشان افزودند: پیغمبر اکرم(ص) با مقام عصمت در عین حال این‌قدر مراقب خود است؛ همین مراقبت‌هاست که موجب آن عصمت هم می‌شود. این 6 خصلت عبارتند از؛ 1ــ شک، شک همیشه از جهل ناشی نمی‌شود، شک و تردید نفسانی بسیاری از اوقات از وسوسه ناشی می‌شود و از واردات شیطانی نفس انسان است.

«2ــ شرک، شرک جلی که خیلی دور از ساحت ما است یعنی در مقابل بتی سجده کنیم؛ پس منظور شرک خفی است. 3ــ جانبداری بی‌منطق، این از خصوصیات کفار بود که می‌گفتند "چون این فرد از خویشاوندان ماست، چون در قبیله ماست، چون جزو رفقا و مجموعه خط فکری ماست، هر غلطی کرد باید از او دفاع کنیم، بدون اینکه منطقی پشت‌سر این دفاع ما وجود داشته باشد."»

رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: 4ــ غضب، امری که اختیاری انسان نیست، غضب عقل را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. با غضب خیلی از راه‌های فهم و بصیرت جلوی انسان بسته می‌شود. 5ــ دشمنی کردن علیه کسی یا مجموعه‌ای آن هم بی‌دلیل. 6ــ حسد، حسود نعمتی یا فضیلتی را در شما می‌بیند، در آتش می‌سوزد، در حالی که شما هیچ بدی به او نکردی او با شما بد می‌شود.

نامه یک تازه مسلمان به ریس جمهور فرانسه. !

با نام و یاد خدا 

سلام علیکم 

 

نامه مریم پترونین به رییس‌جمهور فرانسه خانم تازه مسلمانی که بعد از ۴ سال اسارت در کشور مالی به فرانسه بر می گردد

 خیلی جالبه حتماً تا آخر بخوانی. ‏‪ این پیامی از طرف خانم مریم پترونین به رئیس جمهور فرانسه / امانوئل مکرون است 

 

🔴🔴🔴

 آقای ماکرون

 درود بر کسی که از راه مستقیم پیروی می کند اما بعد ...

 من دریافتم که شما در حیرت و شوک به سر می برید که من چگونه صوفی پترونین، زن فرانسوی نژاد سفید ، مسیحی کاتولیک ، پس از 75 سال مسیحیت و در طی 4 سال اسارت در میان مسلمانان به اسلام گرویدم!

 بگذارید همه چیز را برای شما شرح دهم...

 

 آقای ماکرون

 بله ، من اسیر مسلمانان در کشور فقیر مالی بودم ، اما آنها هیچ وقت با من با بدی رفتار نکردن، و رفتار آنها با من با نهایت احترام بود. آنها به من غذا و نوشیدنی پیشنهاد دادند با وجود کمبود منابع غذایی که داشتند، به حریم خصوصی من احترام می گذاشتند.

 هیچ یک از آنها مرا مورد آزار و شکنجه کلامی و جسمی قرار ندادند ، و هیچ گونه توهینی به دین من ، حضرت مسیح علیه السلام یا حضرت مریم (سلام الله علیها) نکردند ،آنگونه که شما با پیامبر اسلام محمد ،صل الله علیه و آله و سلم ، انجام می دهید.

 آنها اسلام را به من تحمیل نکردند ، اما من آن را در اخلاق و رفتارهای روزمره آنها از طریق سادگی ، صداقت و رحمت می دیدم.

 افرادی که خود را با آب پاک می کنند، پنج نماز روزانه را به درگاه خداوند می خوانند ، ماه رمضان را روزه می گیرند ، واجبات را انجام می دهند و اخلاقیات خوب را علیرغم گرسنگی ، فقر و نداشتن اساسی ترین نیازهای زندگی عادی گسترش می دهند ، اما با روح پاک خود بر مشکلات غلبه می کنند!

 

 آقای ماکرون //

 مسلمانان در مالی فقیر هستند ، بله .. و کشور آنها فقیر است. هیچ برج ایفل ، موزه لوور ، وقصر ورسای وجود ندارد و آنها عطرهای فرانسوی ما یا مدل های پیشرفته ما را نمی دانند ، اما آنها پاک ترین بدن‌ها ، پاکترین قلب ها و درخشان ترین روح ها هستند

 بله ، آنها رستوران های شیک و ماشین های لوکس ندارند ، در برج های بلند زندگی نمی کنند و در سالن های رقص خود را نمایان نمیکنند

 اما آرزوی آنها بالاتر از ابرها است ، ایمانشان نسبت به کوهها محکم تر است و روح آنها برای کمال تلاش می کند.

 

 آقای ماکرون //

 آیا در زندگی خود تلاوت قرآن را شنیده اید ، آنها در نمازهای خود روز و شب و در هر زمان و در هر فرصتی قرآن می خوانند

چه زیباست قرائت قرآن و چه نفوذ پذیراست ب قلب، حتی اگر چه نمی فهمی که آنها چه میخوانند ، بدن شما به لرزه می افتد ، و خواندن آنها به اعماق شما نفوذ می کند وقتی گوش میدهی،چون آنها آن را در ذهن حفظ می کنند! ... سپس با ضمیر ناخودآگاه خود متوجه می شوید که این سخن انسان نیست بلکه کلام آسمانی است که از آسمان به زمین نازل شده است و شما تمایل زیادی دارید که بدانید معنای آنچه را که آنها در روز و شب از کلام آسمانی می خوانند چیست ،که جالب ترین آن وجود ندارد!

 

 آقای ماکرون //

 آیا شما در زندگی خود یک سجده به خدای واحد کرده اید و پیشانی خود را به زمین لمس کرده و با پروردگار بخشنده و ، مهربان ، در مورد نگرانی ها و امیدهای خود نجوا کرده و از او به خاطر نعمت هایش تشکر کرده اید؟ آیا تاکنون احساس نزدیکی خدا با خود و نزدیکی خود با او کرده اید؟ تا جاییکه مثل اینکه او با شما باشد و گویی شما با او هستید؟! این همان کاری است که مسلمانان ساده و فقیرشان انجام می دهند ، بنابراین به ثروت آنها نگاه کنید و فقر خود را ببینید!

 

 آقای ماکرون //

 زنان آنها سیاه مانند ذغال سنگ هستند

 اما قلب آنها مانند شیر سفید است

 آنها لباسهای ساده و گشاد می پوشند ، اما از نظر مردان آنها زیباترین و محبوب ترین ها هستند 

 آنها با مردان بیگانه اختلاط نمیکنند و یکی از آنها در غیاب شوهرش مردی به خانه او وارد نمی کنند و پاکی او را با گناه ، سوء ظن یا نقص آلوده نمی کند.

 آنها شراب نمی نوشند ، قمار نمی کنند ، زنا نمی کنند ، همجنس بازی نمی دانند و در رابطه با سگها از مردان خود جدا نمی شوند!

 

 آقای ماکرون //

 مسلمانان آنجا به همه پیامبران ، حتی پیامبر خدا ، عیسی مسیح ، که آنها را بیشتر از ما ،و مادرش ، مریم مقدس ، که نامم را به خاطر عشق و احترام زیادی که به او و جایگاه او در قلبشان داشتند ، نامگذاری کردم ، ایمان دارند ، به طوری که او را مانند فاطمه و خدیجه ، دختر پیامبر و مادرش ، صل الله علیه و آله و سلم قرار می دهند.

 

 آقای ماکرون //

 ممکن است از من بپرسید: آنها چگونه مسیح را بیشتر از ما دوست دارند؟ و آنها آن را به جای ما تقدیس می کنند

 من به شما پاسخ خواهم داد: بله ، آنها مسیح را بیش از ما دوست دارند زیرا کشور ما خون فقیران بی گناه را به نام مسیح ریخت و او از این امر مبراء است و آنها را به بردگی کشید و کشورشان ویران شد ، ثروت آنها غارت شد و گذشته و حال آنها نابود شد.

 با استعمار وحشیانه ، و با تعلیم و تربیت غیرمنصفانه ، ما از ثروت کشورهای مسلمان برخوردار می شویم . ما پروژه های تجاری غیر توسعه ای را به آنها تحمیل می کنیم ، و میان آنها فتنه و فتنه گسترش می دهیم ، سپس به آنها سلاح های کشنده می فروشیم تا یکدیگر را بکشند، وپیوسته ما آنها را تروریسم مینمایم اما در واقع ما تروریسم هستیم نه آنها .

 اما آنها با من و دیگر گروگان ها با اخلاق مسیح برخورد کردند ، که ما قبلاً آن را در کتاب مقدس می خواندیم و در کلیساها می آموختیم ، اما کوچکترین آنها را روی زمین اعمال نمی کنیم.

 

 آقای ماکرون //

 در پایان ... من نمی خواستم اسلام خود را در کشور عزیز مالی اعلام کنم ، تا مبادا بگویم که زیر شمشیر به اسلام گرویدم ، و تصمیم گرفتم تا زمانی که در سرزمین میهنم ، فرانسه آزاد بودم ، اسلام خود را اعلام کنم تا پیام اسلام را به میلیونها فرانسوی و به اروپا با جدایی از مسیحی و ملحدی خود به طور کلی منتقل کنم!

 

 آقای ماکرون //

 این دین اسلامی است که شما شب و روز با آن مبارزه می کنید و علیه آن توطئه و دسیسه می کنید و توجیهاتی برای دخالت در میهن گرایان آن ، شما و دیگر سران جهان غرب و نهادهای آن به بهانه مبارزه با تروریسم که سرویس های اطلاعاتی شما ایجاد کرده اند که می خواهید از فرات تا نیل گسترش دهید تا رؤیای بازگشت اسلام را از بین ببرید، اما می خواهم به شما بگویم که اسلام ،پاکی و شکوهی ایجاد کرده و قلب من را به هم زده و ذهن و احساسات من را پر کرده است. من دیگر فرانسه را نمی بینم ، با زیبایی پر زرق و برق آن ، زیباتر از کشور فقیر ، متواضع ، مصیبت زده مالی ، اما تصمیم گرفتم دوباره به آن برگردم و آن را به عنوان یک سرزمین پر برکت علی رغم فقر ، سادگی و نیاز به بنیان های زندگی

 اما پس از دعوت خانواده و عزیزانم در وطنم فرانسه به اسلام و در قاره من ، اروپا ، که بسیار خطرناک است برای سقوط وحشتناک و سقوط فاجعه بار آینده ، زیرا امیدوارم که آنها را سریع نجات دهم ، و من می خواهم به آنها شیرینی آنچه را که من از پرستش خدای یگانه چشیده ام ، بچشند. من به آنها امید میدهم که منجی توسط همه ادیان به ما وعده داده شده

 و من همچنین شما را به اسلام دعوت می كنم و پیام خود را به این آیین بزرگ ، كه پیام همه پیامبران از آدم تا نوح به ابراهیم تا موسی حتی عیسی مسیح و سرانجام تا سید بشر محمد است دعوت می كنم و امیدوارم كه در آینده ای نزدیك خورشید اسلام در این سیاره مخوف بدرخشد. و خوشحالی را دوباره آغاز کند ، و این بر خداوند عزیز دشوار نیست برخدا توکل کردم و بسوی او بر میگردم.

 و درود بر کسانی که از هدایت پیروی می کنند

دوباره متولد شده در سایه ی اسلام

 {* مریم پترونین *}

زنده

آخرین گروگان فرانسوی در جهان از بند اسارت رها شد

نگارش از یورونیوز فارسی  •  ۰۸/۱۰/۲۰۲۰

آخرین گروگان فرانسوی در جهان از بند اسارت رها شد

سوفی پترونین   -   کپی رایت  AFP

سوفی پترونین، که رسانه‌های فرانسه از وی به عنوان آخرین شهروند به گروگان گرفته شده از این کشور در جهان یاد می‌کنند روز پنج‌شنبه از بند اسارت در کشور مالی رها شد.

Ad

این زن ۷۵ ساله فرانسوی که در زمینه خدمات بشردوستانه فعالیت می‌کرد دسامبر سال ۲۰۱۶ در مالی، یکی از کشورهای واقع در منطقه ساحل آفریقا توسط گروهی از اسلامگرایان افراطی فعال در این منطقه ربوده شد.

Ad

دفتر ریاست جمهوری مالی روز پنج‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای از آزادی سوفی پترونین پس از ۱۳۸۰ روز اسارت خبر داد و اعلام کرد که وی در حال انتقال به باماکو، پایتخت این کشور است.

سوفی پترونین که هیچگونه اطلاعات تکمیلی در خصوص نحوه آزاد شدنش منتشر نشده، ریاست یک نهاد خیریه غیردولتی فرانسوی - سوئیسی را برعهده دارد. او پیش‌تر برای کمک به کودکانی که از سوءتغذیه رنج می‌برند عازم منطقه ساحل آفریقا شده بود.

رسانه‌های فرانسوی از وی به عنوان آخرین گروگان این کشور در جهان نام برده و اعلام کرده بودند که گروهی وابسته به القاعده وی را در روز ۲۴ دسامبر ۲۰۱۶ به اسارت گرفته‌اند.

Ad

خانواده این فرد خِیررسان ابتدای ماه آوریل سال جاری میلادی گفته بودند که دولت فرانسه به آنها درباره زنده بودن خانم پترونین اطمینان داده است.

خبر آزادی این گروگان فرانسوی در حالی منتشر می‌شود که هفته گذشته بیش از یکصد فرد محکوم و یا مظنون به عضویت در گروه‌های افراط‌گرای اسلامی در مالی، در چارچوب مذاکراتی برای آزادی آخرین شهروند فرانسوی به گروگان گرفته در جهان، از زندان آزاد شده بودند

جمله شگفت انگیز یک تازه مسلمان فرانسوی در خصوص ججاب!

کد خبر: ۱۹۶۸۰۰۸

تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۲۸

فعالیت قرآنی » خبرنگاران افتخاری

خاطره ای خواندنی از يك دختر تازه مسلمان فرانسوی

مشرق

حجةالاسلام آقاتهرانی در يكی از خاطرات خود می گويد: يك روز جلوی در موسسه دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شود.

سوال كردم چه اطلاعاتی پيرامون اسلام داريد؟ گفت: به نتيجه رسيده ام مسلمان شوم. پيشنهاد مطالعه چند كتاب را دادم، كتاب ها در اختيارش گذاشته شد؛ بعد از مدتی با اشتياق به نزدم آمد و گفت: كتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.

باز چند كتاب ديگر هم به او دادم و گفتم: اينها را هم مطالعه كنيد.اين كار چند بار همينطور ادامه پيدا كرد. مطمئن بودم جامعيتی از اسلام و مكتب تشيع از مطالعه كتاب ها برايش حاصل شده است. يك روز همين دختر با عصبانيت وارد موسسه شد و گفت: اگر همين الان شهادتين را برايم نخوانيد، داخل شهر می روم، داد ميزنم و اعلام می كنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به اين طريق اسلام می آورم. شور و اشتياق اين دختر موجب اين شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ ميلاد امام حسين (ع) در موسسه ايشان بيايند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار كنيم.

روز ميلاد امام حسين(ع) مراسم جشن برپا شد و شيعيان زيادی هم در جلسه شركت كردند، به عنوان يك ميان برنامه اعلام كرديم يك دختر فرانسوی مقيم نيويورك با اطلاع و آگاهی دين اسلام و مكتب تشيع را برگزيده و مراسم تشيع الان برگزار می گردد.

در اين ميان شخصی از داخل جمعيت بلند شد و گفت: اصلا اين دختر از اسلام چه می فهمد كه می خواهد مشرف بشود؟ بنده نيز سوالی را مطرح كردم و گفتم هركس جواب را می داند پيرامون آن توضيح دهد؟ سوال درباره مسئله «بداء» بود كه از اعتقادات مسلم ما شيعيان است.هيچكس جوابی نداد! سوال را از اين دختر پرسيدم؟ توضيحاتی پيرامون آن به جمعيت ارائه داد.

سپس در جلوی جايگاه قرار گرفت؛ پس از اقرار به شهادتين و ارايه عقايد به او، اذان درگوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مكتب تشيع گرويد و نام او را «رقيه» نهاديم.

چند روزی از اين قضيه گذشت تا اينكه همين دختر را با حجاب كامل اسلامی هم راه با مرد و زنی ديدم، به نظر می آمد پدر و مادرش باشند. در خيابان جلوی مدرسه با ما برخورد نمودند.

آن مرد و زن (پدر و مادرش) با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا كردند؛ چرا دختر مارا مسلمان نموده ايد؟ به او بگوييد حجابش را بردارد... سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان حين، احساس كردم اين دختر تازه مسلمان الان در شرايط سختی است و خيال كردم دارد خجالت می كشد. به موسسه رفتم و زنگ زدم ايران دفتر آيت الله مظاهری و پرسيدم: آيا در چنين شرايطی اگر اصل دين شخص در خطر باشد به نظر شما اجازه می دهيد روسری را بردارد؟ در اين مورد خاص ايشان فرمودند اشكال ندارد.

به سرعت برگشتم و به اين دختر گفتم: با يكی از مراجع تقليد صحبت كردم و در مورد شما فرمودند: اگر دين شما در معرض خطر است اشكال ندارد و شما می توانيد روسری را برداريد، آنچه در جواب شنيدم اين بود: دختر تازه مسلمان به من گفت: اين حكم از احكام ثابت و اوليه است يا از احكام ثانويه و بنا بر ضرورت است؟ گفتم از احكام ثانويه می باشد.

تا اين را شنيد، گفت: «اگر روسری خود را برندارم و بخاطر حفظ حجابم كشته شوم آيا من شهيد محسوب ميشوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خود را برنمی دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.» البته بعد از اين ماجرا خانواده او نيز با مشاهده رفتار بسيار مودبانه دخترشان از اين خواسته صرفنظر كردند.

آنها عازم فرانسه بودند و با همان حال به طرف فرانسه روانه شدند، آدرس يك مركز دينی كه دوستان ما در آنجا بودند به او دادم و بعدا هم متوجه شدم كه الحمدلله با يك جوان مسلمان فرانسوی ازدواج نموده است.

* حجت الاسلام دكتر مرتضی آقاتهرانی در دوران اقامت در آمريكا، امامت جمعه شهر نيويورك و مسئوليت موسسه اسلامی آن شهر را به عهده داشت.

ذکری برای عبور از بحران های  زندگی؟

⭐⭐⭐نیت کن برای حل گرفتاری دیگران خدا مددی بفرستد ا

اول فرج مولا امام زمان

. دوم یاری دوستان امام زمان بخصوص آقا سید علی

سوم گرفتارن در رنج جسمی( کرونا ) روحی و اقتصادی 

و بعدرفع  گرفتاری دوست  خواننده وفرستنده متن به برکت این صلواتها. اما اصل مطلب

 

ارسال شده از سروش+:

حدود ۹۰ سال قبل آیة الله حدائق در سفر مکه با کاروان، گرفتار طوفان شن می شوند که مرگ حتمی در کمین شان بود. نامبرده متوسل به صاحب الزمان علیه السلام شده، ملهم به این صلوات می شوند. همه ی اهل کاروان این صلوات را گفته و نجات می یابند. کاروان های جلوتر نیز که گرفتار طوفان بودند، با گفتن این صلوات نجات یافتند.

آیت الله حدائق تا آخر عمر به دوستان و شاگردان خویش، گفتن این صلوات را توصیه و خود ایشان نیز به این صلوات مداومت داشتند.

تکرار و مداومت این صلوات شریف بعد از نماز های واجب برای رفع مشکلات موثر و *تکرار آن به صورت دسته جمعی در هنگام* *نزول بلا و سختی در رفع آن موثر می باشد.*

«اللهم صل علي محمّدٍ و اٰل محمّدٍ زِنَةَ عَرْشِ الله

.اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد زِنَةَ السَّماواتِ السَّبْع

.اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد زِنَةَ الْاَرَضينَ السَّبْع.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد زِنَةَ الْجِبال

.اللهم صل علي محمد و ال محمد زِنَةَ الْمِيٰاهِ الْبِحاٰرِ وَ الْاَنْهار

.اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ اَنْفٰاسِ الْخَلائِق.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ الْشَّعْرِ و الْوَبَر.

اللهم صل علي محمد و ال محمد عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَر.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ قَطَراتِ الْاَمْطار.

اللهم صل علي محمد و ال محمد عَدَدَ اوْراقِ الْاَشْجار.

اللهم صل علي محمد و ال محمد عَدَدَ سُوَرِ الْقُرْآن.

اللهم صل علي محمد و ال محمد عَدَدَ آياتِ الْقُرآن.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ اَسْطُرِ الْقُرْآن.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ كَلِماتِ القُرآن.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد عَدَدَ حُروفِ الْقُرآن.

اللهم صل علي محمد و ال محمد مِنَ الْآن اِليٰ يَوْمِ الْقيامَة.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد وَ صَلِّ عَليٰ جَميعِ الأَنبياءِ الْمُرْسَلين وَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبين و الْشُّهَداءِ وَ الْصِّدّيقين وَ عِبادِكَ الْصالِحين عَدَدَ اَنْفاسِ الْخَلائِق.

اللهم صل علي محمدٍ و ال محمد وَ صَلِّ عَليٰ جَميعِ الأَنبياءِ الْمُرْسَلين وَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبين و الْشُّهَداءِ وَ الْصِّدّيقين وَ عِبادِكَ الْصالِحين مِنَ الْآن اِليٰ يَوْمِ الْقيامَة.

اللهم الْعَنْ اَعداءَ مُحَمَّدٍ و ال مُحَمَّد وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً وَ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الْطّاغوتَ عَدَدَ اَنفاسِ الْخَلائِق»

خواهشا در نشر دادن این صلوات شریف کوتاهی نکنین تا از این بلا نجات پیدا کنیم.

اگر امکان داشت بگویم در ادامه دعا اضافه می کردم ولیکن چون باید رعایت اصل و فرع نگارش  را کرد در این قسمت پایین متن می نویسم

  الهم صلی علی محمد وال محمد به عددحسانت محمد و آل محمد. 

الهم صلی علی محمد وال محمد  به عدد  الحمد الله کما هو اهله 

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

تحقیقی کوتاه پیرامون رد شهادت حضرت محسن در دهه اول ربیع

در مورد نفی احتمال وقوع شهادت حضرت محسن در بازه‌ زمانی دهه اول ربیع الاول، شواهد و قرائنی وجود دارد که اکنون به چند مورد آن اشاره می‌کنیم.

بیان شواهد

شاهد اول: رفتن هفتگی بر سر مزار شهدای احد

در روایتی معتبر از اصول کافی، هشام بن سالم از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کند: پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت زهرا (علیهاالسلام) هر هفته در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به زیارت قبور شهدای احد می‌رفتند.[۱] محمود بن لبید اشهلی انصاری صحابی پیامبر نیز خود شاهد زیارت‌های حضرت زهرا (علیهاالسلام) از قبور شهدای احد بعد از وفات پیامبر بود و گزارش او حکایت از استمرار این زیارتها از جانب حضرت زهرا (علیهاالسلام) دارد.[۲] سمهودی و خوارزمی و دیار بکری نیز از امام باقر(علیهاالسلام) نقل می‌کنند که حضرت به فاصله هر دو روز یا سه روز یکبار به زیارت قبر حمزه سیدالشهداء در احد می‌رفتند.[۳]

در کتاب سلیم بن قیس، راوی به نقل از سلمان فارسی گزارش می‌دهد که در هجوم سوم بود که ضربات سختی بر بدن مبارک حضرت وارد آمد و پس از این، ایشان از شدت مصدومیت و بیماری، همواره بستری بودند تا آنکه شهید شدند.[۴]

فاصله مکانی بین کوه احد تا خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) [که اکنون پس از توسعه مسجد النبی در محدوده مسجد النبی قرار دارد] در حدود ۶ کیلومتر است که حتی به صورت سواره نیز زمان‌بر می‌باشد و اگر بگوییم هجوم‌ها و جسارت‌ها به حضرت زهرا (علیهاالسلام) و سقط جنین ایشان در همان ایام ابتدایی ماه ربیع بوده است چگونه ممکن است حضرت با وجود ناتوانی و آن مجروحیت شدیدی که در چند نقطه از بدن مبارکشان داشتند هر هفته دوبار این فاصله را طی کنند؟! پس باید گفت: حضرت در زمان شرفیابی‌هایش به منطقه احد در صحت و سلامت بوده که در این‌صورت، طبعا وقایع هجوم و بیماری حضرت نمی‌تواند در هفته اول و یا دوم ربیع اتفاق افتاده باشد.

شاهد دوم: روایت امام باقر (علیه‌السلام) درباره زمان شروع بیماری حضرت

سعد بن طریف از امام باقر(علیه‌السلام) روایت می‌کند: زمان شروع بیماری فاطمه (علیهاالسلام) پنجاه روز پس از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است ...».[۵] صاحب کتاب مصباح الانوار روایت دیگری از امام باقر(علیه‌السلام) در کتابش نقل می‌کند که حضرت پس از گذشت شصت روز از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مریض شده و بیماریشان شدت یافته است.[۶]

شیخ محمد هادی یوسفی در کتاب «موسوعة التاریخ الاسلامی» بین این دو روایت اینگونه جمع می‌کند که ابتدای شروع مریضی ۵۰ روز بعد از وفات بود و زمان شدت یافتن بیماری نیز ۱۰ روز پس از شروعش بود.[۷]

در روایات، هیچ عاملی برای بیماری حضرت جز همان جراحات ناشی از هجوم را نقل نکردند. شروع بیماری بعد از گذشت ۵۰ روز از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود شاهد روشنی بر آنست که هجوم و حملات به خانه حضرت زهرا(علیهاالسلام) و نیز سقط حضرت محسن هرگز در ایام ابتدایی ماه ربیع اتفاق نیافتاده است.

شاهد سوم: زمان غصب فدک

ابن ابی الحدید معتزلی، زمان غصب فدک را ده روز پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعلام می‌کند.[۸] پس اگر واقعه هجوم در روزهای ابتدایی ماه ربیع می‌بود باید قبل از غصب فدک و پیش از حضور حضرت در مسجد برای بیان خطبه فدکیه، اتفاق افتاده باشد لیکن در مورد نوع و کیفیت آمدن حضرت به مسجد، تعبیر به ‌گونه‌ای است که هرگز بیماری و ضعف و مصدومیت از آن فهمیده نمی‌شود بلکه حکایت‌ از صحت و سلامت حضرت دارد که این، احتمال وقوع هجوم و جراحات حضرت را پیش از غصب فدک، کم‌رنگ می‌سازد. در روایت در مورد کیفیت آمدن حضرت به مسجد تعبیر بدین گونه است: «مَا تخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌علیه‌

وآله».[۹] یعنی نوع راه رفتن حضرت، هیچ تفاوتی با نوع راه رفتن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نداشت و این تعبیر، نشان از آن دارد که حضرت به صورت طبیعی و عادی راه رفتند. اما اگر هجوم را پیش از غصب فدک و در همان ایام ابتدایی ماه ربیع بدانیم حضرت باید در روز ایراد خطبه فدکیه بسیار بیمار و مصدوم می‌بود و باید با حال مصدومیت و بیماری به مسجد روانه می‌شد بطوری که زنان بازوان ایشان را گرفته و ایشان را در رفتن به سوی مسجد یاری می‌دادند.

شاهد پنجم: عدم اشاره به وقایع هجوم در خطبه فدکیه

با توجه به اینکه گفتیم محدوده زمانی غصب فدک و ایراد خطبه فدکیه توسط حضرت فاطمه (علیهاالسلام) ده روز پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌‌علیه‌وآله) بود پس اگر هجومها و نیز جراحت و مصدومیت‌های ایشان و سقط جنین ایشان قبل از خطبه فدک اتفاق افتاده بود حضرت به آن در خطبه فدکیه اشاره می‌کردند اما هرگز در خطبه فدکیه، کوچکترین عبارتی در مورد هجوم آنان به خانه‌اش را بیان نکرده است در حالیکه بیان چنین مساله‌ای نزد مردم حاضر در مسجد، بسی به مراتب مهم‌تر از غصب فدک بود پس معلوم است که تا پیش از غصب فدک هنوز هجومی به خانه وحی صورت نگرفته بود که حضرت اشاره‌ای به چنین مساله‌ای نکرده‌اند وگرنه همین مساله بهترین دستاویز برای رسواسازی غاصبان خلافت می‌بود.

این پنج شاهد و قرینه، در مجموع، احتمال شهادت حضرت محسن(علیه‌السلام) را در بازه‌ی زمانی دهه اول ربیع نفی می‌کند پس نامیدن این دهه به نام دهه محسنیه دارای مستندات تاریخی نیست تا بخواهیم در این ایام به عزاداری پرداخته و حتی مردم را از تبریک گفتن به حلول ماه ربیع الاول نهی کنیم و آنان را پس از گذشت دو ماهِ مصیبت‌ و غمِ محرم و صفر، همچنان در ورطه غم نگاه داریم.

نویسنده: مصطفی عباسی هرازی

پی‌نوشت:

[۱]. «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: سمعته یقول: عاشت فاطمة (علیها السلام) بعد أبیها خمسة وسبعین یوما لم تر کاشرة ولا ضاحکة. تأتی قبور الشهداء فی کل جمعة مرتین: الاثنین والخمیس فتقول: ههنا کان رسول الله (صلى الله علیه وآله) ههنا کان المشرکون». [ترجمه: فاطمه علیهاالسلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هفتاد و پنج روز زنده بود و در این مدّت بشّاش و متبسّم دیده نشد و هر هفته دو بار؛ روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت قبور شهدا می رفت و گاهی محلّ استقرار مشرکان در احد و همچنین جایگاه رسول خدا را به همراهانش معرفی می کرد»]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی(م۳۲۹ق)، محقق: علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش، ج۳، ص۲۲۸ و ج۴، ص۵۶۱، متن کتاب؛/

این روایت، حسن و معتبر است. ر.ک: [الحدیث الثالث: حسن. «والکشر التبسم » ذکره الجوهری و یدل على استحباب الزیارة فی الیومین وللنساء. قولها علیهما‌السلام "ههنا کان" أی کانت تُرِى نساءها موضع الرسول صلى‌الله‌علیه‌وآله و موضع المشرکین عند القتال فی غزوة أحد یعنی جایگاه پیامبر و مشرکان را به زنان همراهش نشان می‌داد چون حضرت در جنگ احد حضور داشتند]. مرآة العقول، علامه محمد باقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج۱۴، ص۱۹۳، متن کتاب؛/ و منتقى الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، الشیخ حسن بن زین الدین العاملی، ج۱، ص۳۰۸

[۲]. «حدثنا علی بن الحسین، قال حدثنا محمد بن الحسین الکوفی، قال حدثنا محمد بن علی بن زکریا، عن عبد الله بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرحمن، عن عاصم بن عمر، عن محمود بن لبید قال: لما قبض رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم کانت فاطمة تأتی قبور الشهداء وتأتی قبر حمزة وتبکی هناک، فلما کان فی بعض الایام أتیت قبر حمزة رضی الله عنه فوجدتها صلوات الله علیها تبکی هناک، فأمهلتها حتى سکتت، فأتیتها وسلمت علیها وقلت: یا سیدة النسوان قد والله قطعت أنیاط قلبی من بکائک....». کفایة الاثر فی النص على الائمة الاثنی عشر، ابى القاسم على بن محمد بن على الخزاز القمى الرازی(ق۴)، محقق: السید عبد اللطیف الحسینى الکوه کمرى الخوئى، قم انتشارات بیدار، ص۱۹۸، متن کتاب.

فعل «کانت تاتی» به معنای ماضی استمراری است یعنی حضرت مستمرا در طول هر هفته به زیارت قبور شهدای احد می‌آمد

[۳]. «روى رزین عنه (یعنی ابی جعفر) أن فاطمة (رضی الله تعالى عنها) کانت تزور قبور الشهداء بین الیومین و الثلاثة». وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى‌، نور الدین أبو الحسن علی بن عبدالله السمهودی(م۹۱۱ق)، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۹م، ج۳، ص۱۱، متن کتاب؛/ و إثارة التّرغیب والتّشویق إلى المساجد الثّلاثة والبیت العتیق، محمّد بن إسحاق الخوارزمی، المحقق: دکتور مصطفى محمّد حسین الذّهبی، مکه، مکتبة نزار مصطفى الباز، ص۳۵۹، متن کتاب؛/ و تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، الشیخ حسین دیار البکری، بیروت، دار الصادر، ج۲، ص۱۷۷

[۴]. «.....فألجأها قنفذ لعنه الله إلى عضادة باب بیتها ودفعها فکسر ضلعها من جنبها

فألقت جنینا من بطنها. فلم تزل صاحبة فراش حتى ماتت صلى الله علیها من ذلک شهیدة» ترجمه: ملعون فاطمه(علیها‌السلام) را پشت لنگه درب چوبى خانه راند و درب را بر روى آن حضرت فشرد که دنده‏ایی از پهلوى حضرتش شکست و کودکى که در شکم داشت سقط شد. پس از آن حادثه، حضرت هماره در بستر قرار داشت تا آنکه شهید شد». کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس الهلالی العامری، تحقیق: محمد باقر الانصاری الزنجانی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق– ۱۳۷۸ش، ص۱۵۰

[۵]. «وعن حسین بن علوان، عن سعدبن طریف، عن أبی جعفر(علیه السلام) قال : بدو مرض فاطمة بعد خمسین لیلة من وفاة رسول الله فعلمت أنها الوفاة فاجتمعت لذلک تأمر علیا بأمرها و توصیه بوصیتها وتعهد إلیه عهودها ، وأمیر المؤمنین ۷ یجزع لذلک ، ویطیعها فی جمیع ما تأمره». بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۲۰۱

[۶]. «عنه علیه السّلام أیضا: أن فاطمة بنت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله مکثت بعده ستین یوما ثم مرضت فاشتدّ علتها». موسوعة التاریخ الاسلامی، محمد هادی یوسفی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۴۱، به نقل از کتاب مصباح الانوار، شیخ هاشم بن محمد(۶ق)

[۷]. همان، ج۴، ص۱۴۱.

[۸]. «حدیث فدک و حضور فاطمة عند أبی بکر کان بعد عشرة أیام من وفاة رسول الله ص». شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، ج۱۶، ص۲۶۳

[۹]. الإحتجاج، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی(۶ق)، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ص۹۸

[۱۰]. برای مطالعه متن خطبه فدکیه ر.ک: الاحتجاج، پیشین، ص۹۸-۱۰۷

اینجانب نمی دانم صاحب این قلم کیست و کدام بزرگواری این مطالب را نگارش کرده ولیکن در گروههای فضای مجازی به ایم مطلب برخورد کردم و مطالعه نمودم  دیدم برهان های صحیح بکار برده  و بنظر با واقعیت بسیار نزدیک است پسندیدم و در این صفحه خود  منتقل کردم اگر چه تاکید میکنم نام نویسنده را نمی دانم ولی دعا گوی ایشان هستم.   شما هم عزیز که مطالعه کننده این متن هستی التماس دعای خیر